حافظ...

انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ می رود
دست دلم می لرزد
اما به خواجه می سپارم
تا امید را از دلم نگیرد
دلم می خواهد همیشه بگوید :
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور...

[ شنبه 2 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 14:3 ] [ الی... ]

[ ]

زن

 

زن ...

با چشمانش حرف میزند ؛

دوست داشتنش را با نگاهش میگوید ،
.

دلتنگی در چشمانش اشک میشود !
.
وقت شادی ؛

چشمانش برق میزند ...
.
وقت عشق بازی.

چشمانش خمار میشود

تمام دنیا را میشود در چشم زن خلاصه کرد

وقتی نگاهش دنیا را عاشق میکند!!!

 

[ شنبه 2 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 14:3 ] [ الی... ]

[ ]