امشب یه شب عجیب بود...
شبی که حرف زدم...گریه کردم...دعا کردم و آب شدم...
آره آب شدم از شرمندگی و خجالت..
با خدا که حرف میزدم روشو نداشتم سرمو یالا بیارم..
همین که با وجود اینهمه بدی دعاهامو بهش بگم پررویی بود...
حس بدش اونجا بود که خودم نمیتونستم خودمو ببخشم
یهو زدم به خودم گفتم:"هی روو رو برم!چه پررو پررو داره حاجت هم میخواد...
پارسال که دعا کردم...امسال برآورده شد اما نمیدونم چطور جواب لطفتو بدم خداجوون...
خیلی شرمندتم
نظرات شما عزیزان:
مهم نيست شرمنده باشي يا نباشي
مهم اينه كه آيا بعد از شرمندگي اقدامي براي رفع اين شرمندگي ميكنيم يا نه
پاسخ:راست میگی:(

.gif)
.gif)
.gif)
تو چطوری دخمله؟؟
شرمنده اصلا حواسم نبود که توم وب داری!!
.gif)
الی لینکت کردم تپل.
.gif)
خب حالابریم سر اصل مطلب!!
.gif)
یعنی نمیدونم چی بگم.
منم یه حسی مثه تورو دارم.
تا اینجا هرچی که خیلی دوس داشتم و از خدا خواستم و بم داده....
دیگه امثال روم نمیشه چیزی بخوام....
.gif)
التماس دعا!!
.gif)